تولد من و مریضی نیکا
سلام عزیز دلم
الان چهار روزه که تو مریضی و مامانی اصلاً دل و دماغ نداره .. چون توی این یکسال تو هیچ وقت اینجوری مریض نشده بودی و دل مامان برای اون سرفه هایی که می کنی کباب می شه عزیزم ..
من الان سه روزه که خونم چون می خواستم خودم ازت مواظبت کنم تا زودتر خوب بشی ولی تو به هیچ چی لب نمی زنی و مامانی ناراحته ...اون لپای قشنگت کلی توی این چند روز آب شده عزیزم ...خدایا ازت خواهش می کنم هیچ نی نی هیچ وقت مریض نشه و نیکای ناز ما هم حالش زودتر خوب شه .... خدایا خیلی دوستت دارم
راستی امروز روز تولد مامانیه و مامانی اصلا حوصله نداره چون تو مریضی .... امروز دومین تولد مامانیه که تو هم هستی ... تا قبل از اینکه تو بدنیا بیای فکر می کردم روز تولد من یه روز خاصه که باید توش شاد باشم باید برم بیرون باید جشن بگیرم باید همه یادشون باشه باید بهم کادو بدن ولی الان دو ساله که این روز برام خیلی کمرنگ شده ، دیگه زیاد برام مهم نیست چون چیز مهم تری توی زندگیم دارم و اون تویی عروسک مامان که با اومدنت همه زندگی من شدی عزیز دلم ....پس زودتر خوب شو و بزرگ ترین هدیه را به مامان بده
پ.ق : در ضمن می خواستم از بابایی تشکر کنم که با وجودی که دیشب خونه نبود اولین نفری بود که تولد مامانو مثل همیشه بهش تبریک گفت .
خیلی ممنون بابای مهربون نیکا و امیدوارم سایت همیشه بالای سر من و نیکایی باشه